امروزه در سرتاسر دنیا دانش مالی یکی از مهمترین علوم و مهارتهای زندگی قلمداد میشود که توجه به آن از سنین خرد و کودکی تا دوران بازنشستگی و سالمندی بسیار مورد توصیه قرار میگیرد. توجه به دانش مالی و آموزش آن در هر سن و سالی یکی از ابزارهای تسهیلگر در پیشبردن امور زندگی در زمینهی اقتصادی است. بدون شک یکی از مسائل بسیار مهم در خصوص دانش مالی، مسئلهی سرمایهگذاری است. در خصوص سرمایهگذاری و لزوم انجام آن بارهاوبارها مطالب مختلفی را شنیده و خواندهایم و آکادمی دانایان نیز در راستای اجرای رسالت خود بارها به لزوم انجام سرمایهگذاری و فواید فردی و حتی در برخی موارد جمعی آن از دیدگاههای مختلف پرداخته است.
البته امروزه و خصوصاً در شرایط نابسامان اقتصادی کشور عملاً اهمیت امر سرمایهگذاری بر کسی پوشیده نیست اما نکتهی بسیار مهم آنجا است که ممکن است عموم مردم با یک سرمایهگذاری درست و اصولی و یا به عبارت بهتر یک سرمایهگذاری هوشمندانه، نحوهی انجام آن و همینطور نکات حائز اهمیت در خصوص آن آشنایی نداشته باشند. در این مقاله سعی خواهیم کرد تا بهقدر به این مسئله بپردازیم و وجوه مختلف یک سرمایهگذاری هوشمندانه را شرح دهیم. همچنین در پایان نیز برای کسب اطلاعات بیشتر دراینخصوص به سراغ معرفی یک کتاب خواهیم رفت.
پیش از آنکه به سرمایهگذاری هوشمندانه بپردازیم لازم است تا ابتدا تعریفی برای سرمایهگذاری را ارائه دهیم. اساساً سرمایهگذاری را میتوان به معنای صرفنظرکردن از منافع امروز برای بهدستآوردن منافع بیشتر در آینده تعریف کرد. برای سرمایهگذاری ابعاد مختلف و متفاوتی را میتوان در نظر گرفت، سرمایهگذاری در معنای کلی آن لزوماً به معنای سرمایهگذاریهای مالی نیست و صرف زمان برای یادگیری دانش و حتی مسائل مربوط به توسعه فردی افراد مختلف در جامعه را نیز میتوان نوعی سرمایهگذاری تلقی کرد. اما بدون شک رایجترین نوع از سرمایهگذاری که در ذهن اکثریت مردم نقش بسته است، سرمایهگذاری مالی در قالب صرف سرمایهای برای کسب بازدهی در آینده است. حال سؤال اینجاست که متر و معیار صرف این سرمایه چه چیزی است؟
ما انسانها در طول زندگی مدام در حال انتخاب کردن هستیم و از نظر ذهنی و با منطق اقتصادی این انتخابها را منطبق با تابع مطلوبیت ذهنی خود انجام میدهیم. اما فراموش نکنیم که این انتخابها محدودیتهایی را به همراه دارند. اساساً ما در چارچوب قیودی خاص در حال انتخاب هستیم که رایجترین آن و همینطور ملموسترین آن قید بودجه است. منابع غالباً محدود هستند و این درست همان جایی است که عملکرد هوشمندانه معنا پیدا میکند. در خصوص سرمایهگذاری نیز مسئله به همینگونه است و سرمایهگذاری هوشمندانه با درنظرگرفتن قیود و رعایت برخی اصول بسیار مهم در سرمایهگذاری ما را به سمت کسب حداکثر بازدهی سوق میدهد. پیش از آنکه به سراغ نکات حائز اهمیت در خصوص نحوهی انجام یک سرمایهگذاری هوشمندانه برویم، لازم است تا به تبیین تفاوت پسانداز و سرمایهگذاری اشاره کنیم.
یکی از مسائل مهمی که در کتاب سرمایهگذار هوشمند به آن اشاره شده است درک تفاوت بین پسانداز و سرمایهگذاری است. ممکن است بسیاری از مردم تفاوت چندانی میان پسانداز و سرمایهگذاری قائل نباشند اما حقیقت این است که این دو مفهوم تا حد زیادی با یکدیگر متفاوتاند. پسانداز آن میزان از پول نقدی است که برای شرایط اضطراری و یا حتی خریدهای برنامهریزیشده در کوتاهمدت کاربرد دارد. به طور مثال ممکن است ما قصد خرید یا تعویض اتومبیل شخصی را در آیندهای نهچندان دور داشته باشیم و برای انجام این کار اقدام به پسانداز کنیم یا برای ایجاد آمادگی در برابر شرایط اضطراری و حوادث بخواهیم قدری از پولمان را پسانداز کنیم.
در مباحث مربوط به تقاضای پول در اقتصاد کلان آن میزان از پولی را که ما برای شرایط اضطراری پسانداز میکنیم تحت عنوان تقاضای احتیاطی پول میشناسند که میزان آن برای افراد مختلف، وابسته به میزان درآمدشان متفاوت است.
یکی دیگر از وجوه تفاوت میان پسانداز و سرمایهگذاری در آن است که پسانداز قاعدتاً باید در نقدترین حالت ممکن باشد اما سرمایهگذاری لزوماً اینگونه نیست و حتی اگر در نقدشوندهترین حالت ممکن نیز اقدام به سرمایهگذاری کنیم باز هم ممکن است تبدیل به پول نقد هم دارای هزینهی معاملاتی باشد و هم اینکه به یک حداقل زمانی احتیاج داشته باشد درحالیکه پسانداز اینگونه نیست.
پسانداز مولد نیست و عایدی و بازدهی به آن تعلق نمیگیرد اما سرمایهگذاری اینطور نیست و در ازای پذیرش سطحی از ریسک میتواند دارای بازدهی نیز باشد. حال سؤال اینجاست که آیا باید پساندازمان را سرمایهگذاری کنیم یا خیر؟
اگر در منابع بینالمللی به دنبال پاسخ این سؤال باشید قطعاً جواب خیر است. برخی از افراد معتقدند که نباید پسانداز را سرمایهگذاری کرد و میبایست به اندازهی گذران چند ماه از امور معیشتی را بهعنوان پسانداز به شکل نقد نگه داشت.
برای پاسخ شاید بهتر باشد به سراغ تعریف پسانداز برویم. همانطور که مطرح شد پسانداز آن میزان از پولی است که برای خریدهای برنامهریزیشده و موقعیتهای اضطراری نگهداری میشود. شاید برای شرایط کشور ما تفکیک این دو مورد برای رسیدن به پاسخ این سؤال که باید پسانداز سرمایهگذاری شود یا خیر کمککننده باشد. واقعیت این است که اگر بخواهیم برای همان مثال خرید یا تعویض خودرو پسانداز خودمان را به شکل نقد نگهداری کنیم و سرمایهگذاری نکنیم به علت تورم بالا و کاهش قدرت خرید پول این احتمال وجود دارد که در سال آینده با پسانداز نامولدمان به دلیل تغییر قیمتها قادر به خرید یا تعویض خودرو نباشیم. بنابراین شاید بهتر باشد تا صرفاً آن میزان پولی را که برای شرایط اضطراری در نظر داریم را به شکل نقد نگهداریم و پسانداز بخش خریدهای برنامهریزی شده را وابسته به نوع آن مولدسازی و سرمایهگذاری کنیم.
در همین رابطه میتوانیم این نکته را هم اضافه کنیم که اگر پول نقد یا پس اندازی دارید و حتی برای یک ماه قصد استفاده از آن را ندارید، میتوانید از صندوقهای سرمایهگذاری با درآمد ثابت استفاده کنید.
برای انجام یک سرمایهگذاری هوشمندانه نکات با اهمیتی وجود دارند که باید موردتوجه قرار بگیرند. در ادامهی این مقاله به برخی از آنها اشاره خواهیم کرد.
تعیین هدف و مسیر در سرمایهگذاری یکی از موضوعات بسیار مهم در سرمایهگذاری هوشمندانه است که بسیاری از نکات حائز اهمیت را پوشش میدهد. میزان ریسکپذیری شخصی یکی از همین موضوعات است که سرمایهگذاران باید به آن توجه کنند. میزان ریسکپذیری شخصی به عوامل متعددی نظیر سن، تحصیلات، وضعیت شغلی و میزان درآمد و ... بستگی دارد. در بحث سرمایهگذاری علاوه بر عواید مالی باید به مسئلهی مطلوبیت ذهنی نیز توجه شود و نباید سرمایهگذاری به نحوی باشد که آرامش روانی فرد را از جهت ریسک ازدستدادن بخشی از سرمایهی خود مخدوش کند. بنابراین افراد باید با تسلط بر میزان ریسک قابلتحمل خود اقدام به انتخاب بازار هدف و سپس انتخاب میزان سرمایهگذاری اقدام کنند.
به عنوان مثال افراد ریسک پذیر میتوانند در صندوقهای جسورانه سرمایهگذاری کنند. برخی از این صندوقها در سالهای اخیر بازدهیهایی به مراتب بالاتر از تورم را به سرمایهگذاران خود دادهاند.
در ادامهی مسئلهی تعیین هدف و مسیر در سرمایهگذاریها یکی دیگر از موضوعات بااهمیت که باید بدان توجه شود بازده مورد انتظار است. ما باید بدانیم که دقیقاً هدفمان از سرمایهگذاری چیست و چه مقدار از بازدهی را مطلوب میدانیم. شاید این نکته مطرح شود که قطعاً بازدهی بیشتر بر کمتر ترجیح دارد اما نباید فراموش کنیم که اساساً بازدهی بهعنوان پاداشی برای پذیرش ریسک است و زمانی که از بازدهی مورد انتظار صحبت میکنیم منظورمان با درنظرگرفتن همزمان ریسک است. در مسائل مدیریت مالی بازدهی مورد انتظار را با شاخص امید ریاضی میشناسند و از آن طریق محاسبه میشود اما قطعاً مقدار ذهنی و ترجیحی نیز برای سرمایهگذاران مختلف وجود دارد که باید بدان توجه شود.
اولین امری که سبب میشود تا سرمایهگذاری هوشمندانه تلقی شود، حفظ سرمایه و بقای در بازار است. یعنی اینکه فرد سرمایهگذار بتواند به حیات خود در بازار مدنظرش ادامه دهد و سرمایهی اولیهاش از بین نرود. برای این منظور باید از اصولی پیروی کند و سعی بر اجرای آنها داشته باشد چراکه بازارهای مالی در عین سودمندی و داشتن بازدهیهای مطلوب در برخی از شرایط میتوانند بیرحم باشند. توجه و رعایت اصول مدیریت سرمایه از موضوعاتی است که به سرمایهگذاری هوشمندانه کمک شایانی میکند. به طور مثال بهتر است همیشه قدری از سرمایهی خود را به شکل نقد و بهعنوان پشتیبان سبد سرمایهگذاریمان نگهداریم و وزندهی اصولی به هر دارایی را در سبد سرمایهگذاریمان در دستور کار قرار دهیم.
در هر سطحی از دانش سرمایهگذاری که هستیم بههیچوجه نباید از آموزش و بهروز نگهداشتن خودمان غافل شویم. فراموش نکنیم که بازار سرمایه هیچ تجربهای را رایگان در اختیار ما قرار نمیدهد و اگر معتقدیم که آموزشهای آکادمیک کاراییهای لازم را به دنبال ندارند و اعتقاد به کسب آگاهی از طریق تجربهکردن در بازار را داریم باید این مسئله را بپذیریم که در ازای آموزش هر نکتهای شاید محکوم به ازدستدادن بخشی از سرمایهی خود بشویم. بنابراین بهتر است همواره به آموزش در تمامی ابعاد آن و فراگیری فنون تحلیلگری توجه داشته باشیم.
مثلا فردی که مستقیما سرمایهگذاری میکند و به تحلیلگری مشغول است باید با مفاهیمی مانند مدل capm، مدل گوردون یا مدل ddm آشنایی داشته باشد و بتواند از این مفاهیم در سرمایهگذاری خود استفاده کند.
همانطور که بارها در سایر مقالات بدان توجه کردهایم در سرمایهگذاریها با دو نوع ریسک روبهرو هستیم. ریسک سیستماتیک یکی از انواع ریسکها است که تمامی داراییها را تحتتأثیر قرار میدهد و این نوع ریسک، حذف نشدنی است. در مقابل آن نوع دیگری از ریسک تحت عنوان ریسک غیرسیستماتیک وجود دارد مربوط به برخی از رخدادهای منحصربهفرد دارایی است که با بهرهگیری از ابزار تنوعبخشی میتوان آن را به حداقل رساند. فراموش نکنیم که ابزار تنوعبخشی بههیچوجه ریسک را صفر نمیکند چرا که حتی در بهترین حالت هم توانایی حذف ریسک سیستماتیک را ندارد.
بهرهگیری از تنوعبخشی خصوصاً در بلندمدت آثار و پیامدهای بسیار مطلوبی را به همراه داشته که میتواند توجیهکنندهی برخی از بازدهیهای ازدسترفته در برخی از دورههای زمانی به علت تبعیت از این اصل شود. به طور مثال شرایطی را تصور کنید که صنعتی خاص در یک دوره به بازدهیهای خوبی میرسد. یک سرمایهگذار هیجانی ممکن است تمام یا بخش زیادی از سرمایهی خود را به سرمایهگذاری در این صنعت اختصاص دهد و بازدهی بالایی را نیز کسب کند اما این کار ریسک بالایی به همراه داشته و ابداً بهعنوان یک رویکرد بلندمدت توصیه نمیشود. شاید در این حالت بهرهگیری از تنوعبخشی برای یک دورهی خاص عایدی کمتری را به همراه داشته باشد اما قطعاً در بلندمدت، تنوعبخشی کمک بهتر و بیشتری را برای داشتن یک سرمایهگذاری هوشمندانه ارائه خواهد کرد.
زمان یکی از عوامل تأثیرگذار و مهم در داشتن یک سرمایهگذاری موفق است. اینکه ما چه زمانی متوجه مطلوب بودن بازدهی یک بازار میشویم، چه زمانی به صنعتی خاص ورود میکنیم و یا همراه با چه موجی از مردم اقدام به ورود یا خروج از سرمایهگذاری میکنیم مسئلهی بسیار بااهمیت و اثرگذاری است. دراینخصوص تافلر در کتاب موج سوم قانونی را بیان کرده که بعدها به قانون تافلر یا قانون ۱-۹-۹۰ نیز شهرت پیدا کرد.
طبق قانون تافلر هرگاه جریانی وارد جامعهای میشود افراد به سه دسته تقسیم خواهند شد. دستهی اول تنها یک درصد از جامعه هستند که سریعتر از بقیه این جریان را میپذیرند و با آن همراه میشوند. این افراد غالباً افرادی ریسکپذیر هستند و به واسطهی سرعت و پذیرش ریسک سود بالایی را نیز تجربه میکنند.
دستهی دوم که تنها ۹ درصد جامعه را تشکیل میدهند افرادی زیرک و بهدوراز هیجانات و منطقیتر از گروه اول هستند. که عملکرد گروه نخست را ارزیابی کرده، از تجربهی آنان استفاده میکنند و سپس از فرصت به وجود آمده استفاده خواهند کرد. طبیعتاً میزان سود این افراد به واسطهی ریسک کمتری که پذیرفتن از گروه نخست کمتر است اما این سود منطقیتر بوده و بهدوراز هیجانات رقم خورده است و باتوجهبه سطح ریسک پذیرفته شده بسیار معقول است.
دستهی سوم ۹۰ درصد مابقی جامعه هستند که در پایان وارد جریان شده و با آن همراهی میکنند. این افراد ممکن است سودی نبرند و حتی متحمل زیان هم بشوند. غالب این افراد از جملهی افراد بهشدت ریسک گریزی هستند که از تجربیات سایرین نیز استفاده نمیکنند و متأسفانه عموم جامعه را نیز تشکیل میدهند. بدین ترتیب اهمیت شناسایی صحیح و بهموقع فرصتهای سرمایهگذاری هوشمندانه یکی دیگر از عوامل مهم و تأثیرگذار در یک سرمایهگذاری هوشمندانه است.
هرچه قدر شما با ابزارهای مختلف سرمایهگذاری بیشتر آشنا باشید، آگاهی شما از فرصتهای سرمایهگذاری بیشتر میشود. به عنوان مثال در بازار سهام زمانی که بازار صعودی میشود، فردی وقت سرمایهگذاری مستقیم را ندارد و از طرفی با مفهومی به نام صندوقسهامی و صندوقهای مشترک هم هیچ آشنایی ندارد، در اینجا آن فرد به راحتی فرصت سرمایهگذاری و کسب سود از این موقعیت را به راحتی از دست میدهد.
هزینههای مبادلاتی نظیر مالیاتها و کارمزدهای معاملات از دیگر مسائلی هستند که نباید نسبت به آنها غافل بود. این درحالی است که غالباً افراد به این مسئله در شرایط رکود و رونق بازارها دیدگاه متفاوتی دارند و اغلب در شرایط بازارهای صعودی از هزینههای مبادلاتی غافلاند مرتباً تعداد معاملات را افزایش میدهند و در مقابل آن در شرایط بازارهای نزولی حساسیت بیشتری را برای این مسئله قائل میشوند.
رعایت اوزان و اتخاذ تصمیمات بهینه دربارهی محلهای سرمایهگذاری موضوعی است که با تغییر پارامترها و همینطور تغییرات قیمتی داراییهای مختلف احتیاج به بازبینی مستمر و بهینهیابیهای مجدد دارد که برای عدم انحراف از بازدهی مورد انتظار باید به آن توجه شود. توجه به بهینهیابی مستمر عاملی است که ممکن است اکثریت سرمایهگذاران از آن غافل بوده باشند و چهبسا یکی از دلایل عمدهی عدم موفقیت آنها نیز در همین مسئله نهفته باشد.
افق زمانی را میتوان به سه دستهی کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت تقسیمبندی کرد که هرکدام از آنها از جنبههایی نظیر نقدشوندگی و ... متفاوت هستند. عملاً نمیتوان گفت که کدام یک از افقهای زمانی ارجحیت دارند و باید باتوجهبه اهداف مالی شخصی افق زمانی بهینه را انتخاب کرد اما پس از انتخاب افق زمانی هدف میبایست از استانداردهای منطبق با آن پیروی کرد. اگر معذوریت و محدودیتهای زمانی در اهداف وجود نداشته باشد در افق بلندمدت قطعاً بهترین ابزار سهام شرکتها خواهد بود چراکه سرمایهی ما را از هزینههای غیرضروری مبادلاتی حفظ میکند و اجازهی بالغ شدن به سهام شرکتها را نیز میدهد، همچنین نگاه به روند بازدهی بازارهای مختلف در یک بازهی بلندمدت نیز، بازار سهام را بهعنوان بهترین انتخاب معرفی میکند.
به عنوان مثال، فردی بر پیشبینی ترازنامه و تحلیل صورتهای مالی و صورت جریان وجوه نقد آشنایی دارد و میداند که یک شرکت در ۳ سال آینده به سودآوری میرسد، اما در عمل به دید ۶ ماهه سرمایهگذاری میکند و پس از حاصل نشدن بازدهی مورد انتظار از آن شرکت و سرمایهگذاری خارج میشود.
این استراتژی را میتوان در ادامهی بحث تنوعبخشی نیز مطرح کرد. مطابق این استراتژی میتوان بخش قابلتوجهی از سرمایه را در قالب یک هستهی مرکزی به سرمایهگذاری در صندوقی سهامی اختصاص داد و بخشهای کوچکتری از سرمایه را بهعنوان ماهوارهها در اطراف آن و در محلهای دیگر سهامی و غیر سهامی سرمایهگذاری کرد. موارد متعدد بیشماری ازاینقبیل را میتوان معرفی کرد که تمامی آنها بر تنوعبخشی و از همه مهمتر داشتن یک استراتژی معین و مشخص در سرمایهگذاری را توصیه میکنند.
در پایان برای کسب اطلاعات و آشنایی بیشتر با اصول سرمایهگذاری هوشمندانه، مطالعهی کتاب سرمایهگذار هوشمند اثر بنجامین گراهام را به شما پیشنهاد میکنیم. این کتاب به توضیح مبانی سرمایهگذاری محافظهکارانه و کمریسک میپردازد که مطالعهی آن علاوه بر فعالین بازارهای مالی برای افراد کمتجربه نیز خالیازلطف نیست. بنجامین گراهام اقتصاددان و فعال بورس سهام بوده است که شاگردانی نظیر وارن بافت را نیز تربیتکرده است.
در این مقاله سعی کردیم تا ضمن تاکید مجدد بر لزوم فراگیری دانش مالی و خصوصاً سرمایهگذاری به تشریح و تعریف سرمایهگذاری هوشمندانه و راهها و مصادیق آن بپردازیم. بدون شک موارد متعدد دیگری نیز برای انجام یک سرمایهگذاری هوشمندانه وجود دارند اما گاهی اوقات توجه به همین نکات بعضاً ساده اما بهشدت کارا میتواند ما را در نیل به داشتن یک سرمایهگذاری هوشمندانه یاری کند. در پایان نیز از شما دعوت می-کنیم تا برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص سرمایهگذاریهای هوشمندانه به مطالعهی کتاب سرمایهگذار هوشمند بپردازید.