پیش از آشنایی با انواع مدلهای مدیریت پورتفولیو لازم است بدانید اصلاً معنای پورتفولیو و انواع پورتفو چیست، همچنین با مباحث کلی و اصلی مدیریت پورتفو آشنا باشید. بدین منظور پیشنهاد میکنیم مقالات مرتبط با این موضوعات را در سایت آکادمی دانایان مطالعه فرموده یا توضیحات مختصری را دربارهی مفاهیم اصلی مدیریت پورتفوی از جمله نحوهی تخصیص دارایی و تنوعبخشی به پورتفو در ادامه مرور نمایید:
تخصیص دارایی شامل انتخاب وزن مناسب طبقات مختلف دارایی برای نگهداری در یک سبد است. سهام، اوراق قرضه و پول نقد اغلب سه طبقهی اصلی دارایی در هر سبدی هستند، اما سایر کلاسهای دارایی مثل املاک و مستغلات، کالاها، ارزها و رمزارزها نیز میتواند در سبد دارایی قرار گیرند. هر یک از انواع دارایی شامل موضوعات حاشیهای دیگری هم هستند که در چینش پورتفولیو باید به آنها دقت نمود؛ بهعنوانمثال چقدر باید به سهام یا اوراققرضهی داخلی در مقابل خارجی وزن داده شود؟ رشد سهام در مقابل ارزش سهام چقدر است؟ و غیره.
تنوع شامل اختصاص بخشی از سرمایه به هریک از انواع دارایی است؛ به معنای عدم تمرکز بر یک نوع دارایی یا یک صنعت خاص، به جهت توزیع وزن ریسک سرمایهگذاری بین طبقات گوناگون دارایی که ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر ندارند. بهاینترتیب، اگر یک کلاس دارایی شامل رکود یا افت ارزش شود، میتوان ضرر را از کلاسهای دیگر دارایی که در رونق یا بازده بیشتر قرار دارند، جبران نمود. ریاضیات مالی نشان میدهد که تنوع مناسب میتواند بازده مورد انتظار کلی یک سبد را افزایش دهد و درعینحال ریسک آن را کاهش دهد.
حال با دانستن این دو مفهوم پایهای دربارهی پورتفو، به توضیح مدلهای رایج مدیریت میپردازیم.
در مقالهی مدیریت پورتفو خواندیم افراد ممکن است دو انتخاب داشته باشند: یک اینکه بخواهند خودشان پورتفولیوهای خود را بسازند و مدیریت کنند؛ دو اینکه آن را به دست مدیران پورتفولیوی دارای مجوز حرفهای (در قالب صندوقهای سرمایهگذاری یا شرکتهای سبدگردان) بسپارند که آنها به نمایندگی از مشتریان، کار گرداندن سبد سرمایهی افراد یا شرکتها را برعهده گیرند. درهرصورت، هدف نهایی مدیریت پورتفولیو به حداکثر رساندن بازده مورد انتظار سرمایهگذاری در سطح مناسبی از ریسک است. در موضوع مدیریت سبد سرمایه، چه بهصورت فردی و چه در قالب سپردن سرمایه به دست مدیران حرفهای صندوقهای سرمایهگذاری و تیم کارشناسان مالی در مؤسسات سرمایهگذاری و سبدگردانها، دو مدل مدیریت فعال و منفعل سبد سرمایه مطرح میشود که هرکدام طرفداران خود را دارد. در این مقاله قصد آشنایی و برشمردن مزایا و معایب هریک را داریم.
مدیریت فعال سبد سرمایه یعنی تخصیص دارایی در طبقات متنوع دارایی و تعدّد معاملات در بازهی زمانی موردنظر، برای کسب سود از یک سرمایهگذاری معین، بهگونهای که شخص یا مدیر پورتفوی در پایان دوره بتواند بازدهی فراتر از شاخص کل بازار یا صنعت موردنظر کسب نماید و بهاصطلاح بر بازده بازار غلبه کند.
مدیریت منفعل یا غیرفعال سبد به معنای چینش پورتفوی هماهنگ با پورتفوی صندوقها یا شرکتهای سرمایهگذاری، در راستای کسب سودی مطابق شاخص کل بازار است؛ در روش مدیریت منفعل، وزن و نوع دارایی منتخب در سبد دارایی در ابتدای دوره تنظیم و تا پایان دوره بدون خریدوفروش و تغییر، به کناری گذاشته خواهد شد. مزیت این نوع سرمایهگذاری محتاطانهتر، کاهش هزینههای معاملات، کاهش ریسک سرمایهگذاری و سود نسبتاً تضمین شده در پایان دوره به میزانی نزدیک بازده کل بازار خواهد بود.
افرادی که به مدیریت منفعل سبد سرمایهی خود مایلاند، بهتر است از دانش و مهارت صندوقهای سرمایهگذاری شاخصی استفاده کرده، در آنها سرمایهگذاری نمایند.
در انتخاب روش مدیریت سبد سرمایهگذاری که از نوع فعال باشد یا منفعل، لازم است فاکتورهای اثرگذار زیر را مدنظر داشته باشیم:
هرچه شرایط بازار تورمی و پرنوسانتر باشد لازم است از نوع مدیریت فعال بهره برد زیرا در صورت مدیریت منفعل ممکن است صرفاً بتوانیم نرخ بهره را در بازهی زمانی بستن و کنارگذاشتن سبد، جبران نماییم و سودی به دست نیاوریم. در زمان رکود بازار باید از فعالیت و معاملات زیاد در سبد خودداری کنیم و با استفاده از استراتژی سبد منفعل، از ضررهای بازار نزولی یا خنثی فاصله بگیریم؛ برعکس در بازار پررونق و صعودی میتوانیم با روش مدیریت فعال از فرصتهای استثنایی موجود در آن، به سودهای بزرگتری برسیم که مسلماً با مدیریت منفعل بهرهای از آن نخواهیم برد؛ اما این نکته را هم در نظر داشته باشیم هرچه بازارها پرتلاطمتر باشند در ازای سود عدهای، ضرر هم در انتظار عدهای دیگر است، بنابراین لازم است دایرهی ریسک و حد ضرر خود را در مدیریت فعال معین کنیم.
در بازارهای غیرکارا، دارندگان و مدیران پورتفو مجبورند ازطریق مدیریت فعال، باتکیهبر خلاقیت و مهارت خود از بازار کسب سود کنند، اما در بازارهای کارا حتی با مدیریت منفعل، سود از روند نرمال بازار خلق میشود و نیازی به معاملات بهروز و استفاده از نوسانات نیست.
هرچه انتظار سود و بهتبع آن پذیرش ریسک بالاتر باشد، لازم است پرتفوی فعالتری داشته باشیم تا فراتر از شاخص بازار سود کسب کنیم. اما برای فرد محتاط یا مدیری که از وی انتظار میرود وارد معاملات پرریسک نشود، مدیریت منفعل به دلیل محافظت در برابر ریسک بالا، انتخاب مناسبی است.
هرچه پورتفوی ما بزرگتر باشد لازم است مدیریت آن منفعلتر باشد تا سرمایه از ریسک نوسانات شدید بازار به دور باشد، همچنین هزینههای معاملات و خرید و فروشهای سریع برای یک پورتفوی بزرگ، بسیار سنگین است و نسبت به سود حاصله مقرون به صرفه نیست. در مقابل هرچه پورتفوی ما کوچکتر باشد میتوان از مدیریت فعال یعنی معاملات سریع و بهروز کردن پورتفوی همگام با ریتم بازار برای کسب سود بیشتر از نوسانات بهره برد.
سرمایهگذارانی که رویکرد مدیریت فعال را اجرا میکنند، میتوانند از دانش مدیران صندوق یا کارگزاران در تلاش برای داشتن عملکرد بهتر از یک شاخص خاص برای خریدوفروش سهام استفاده کنند.
یک صندوق سرمایهگذاری با مدیریت فعال دارای یک مدیر پرتفوی فردی، مدیران مشترک یا تیمی از مدیران است که به طور فعال تصمیمات سرمایهگذاری را برای صندوق میگیرند. موفقیت یک صندوق با مدیریت فعال به ترکیبی از تحقیقات عمیق، پیشبینی بازار و تخصص مدیر پورتفولیو یا تیم مدیریت بستگی دارد.
مدیران سبد سرمایهگذاری فعال به روندهای بازار، تغییرات در اقتصاد، تغییرات در چشمانداز سیاسی و اخباری که شرکتها را تحتتأثیر قرار میدهند توجه زیادی دارند. این دادهها برای زمان خرید یا فروش داراییها در تلاش برای بهرهبرداری از بینظمیها و آشفتگی بازار استفاده میشود. مدیران فعال ادعا میکنند که این فرایندها پتانسیل بازدهی بالاتر از بازدهی شاخص معمول بازار را فراهم میکند، زیرا مدیریت منفعل صرفاً با تقلید از داراییها در یک شاخص خاص به دست میآید که بازدهی مشابهی با آنها خواهد داشت و نه چیزی فراتر.
تلاش برای شکست دادن بازار ناگزیر مستلزم ریسک اضافی بازار است. مزیت مدیریت منفعل پورتفو و شاخصسازی (indexing) این ریسک خاص را از بین میبرد، زیرا احتمال خطای انسانی در انتخاب سهام کاهش مییابد؛ صندوقهای شاخص نیز کمتر معامله میشوند، به این معنی که نسبت به صندوقهایی که به طور فعال مدیریت میشوند، هزینههای معاملاتی و مالیاتی کمتری را متحمل میشوند.
مدیریت منفعل پرتفوی که به آن مدیریت صندوق شاخصی نیز میگویند، با هدف تکرار بازده یک شاخص یا معیار خاص بازار صوت میگیرد. مدیران منفعل سبد همان سهامی را که در شاخص فهرست شده است، با همان وزنی که در شاخص نشان میدهند، خریداری میکنند.
یک سبد استراتژی منفعل را میتوان در قالب خرید واحدهای یک صندوق قابل معامله در بورس (ETF)، یک صندوق سرمایهگذاری مشترک یا یک واحد سرمایهگذاری تراست شکل داد. صندوقهای شاخص بهعنوان مدیریت منفعلانه شناخته میشوند، زیرا هر یک دارای یک مدیر پورتفولیواند که وظیفه آن تکرار یک شاخص بهجای انتخاب و خریدوفروش داراییها از طبقات متنوع دارایی است.
هزینهی استراتژیهای مدیریتی که روی پرتفویها یا وجوه غیرفعال ارزیابی میشوند، معمولاً بسیار کمتر از هزینهی استراتژیهای مدیریت فعال است.
چینش پورتفولیوی منفعل یک استراتژی بلندمدت است که بهعنوان شاخصسازی یا سرمایهگذاری شاخصی شناخته میشود؛ همانطور که گفتیم هدف یک پورتفوی منفعل تکرار بازده یک شاخص یا معیار بازار خاص است و ممکن است شامل سرمایهگذاری در یک یا چند صندوق شاخصی بورسی (ETF) باشد. اما یک پورتفولیوی فعال در تلاش برای شکست و غلبه بر عملکرد یک شاخص از طریق خریدوفروش فعالانهی سهام و سایر داراییها و سود بردن از نوسانات بازار است.
بنابر این تعریف، مزیت سرمایهگذاری و مدیریت یک پورتفوی فعال، عدم محدودیت به یک شاخص، انعطاف در انتخاب و باز بودن دست مدیر پورتفوی برای تغییر داراییها از یک سرمایهگذاری کمبازده به سهام یا داراییهای پربازدهتر و عدم تقلید از یک شاخص معین است؛ در واقع در این مدل از سبد سرمایهگذاری، خلاقیت، مهارت و تجربیات مدیر بهکار گرفته میشود.
اما همانطور که گفتیم این کار نیازمند تحقیقات وسیع و داشتن اطلاعات صحیح و جامع از انواع بازارها و شرایط حاکم بر آنهاست، به همین جهت اغلب تنها یک نفر نمیتواند جامع همگی این اطلاعات باشد، پس بهتر است یک تیم شامل چندین مهارت و تجربیات گوناگون مدیریت فعال پورتفو را بر عهده گیرند. بدین ترتیب سپردن سرمایه به دست صندوقهای سرمایهگذاری فکری منطقی است، زیرا تنها آنها میتوانند چنین تیم گستردهای در اختیار داشته باشند. مشتریان این صندوقها هم در ازای کسب سود بهتر، لازم است هزینههای بالاتر و ریسک بیشتر معاملات متعدد این مدل سرمایهگذاری را بپذیرند.
همانطور که پیشتر گفتیم در یک پورتفولیوی منفعل، فعالیت چندانی وجود ندارد و نیاز به دانش و مهارت، تحقیقات وسیع، پذیرش هزینههای سنگین معاملات و ریسک بالا نیست؛ در این مدل سرمایهگذاری همه چیز از ابتدا شفاف است پس اعتماد به بازدهی آن هم بالاتر است؛ بهنحویکه حتی مدیران فعال پورتفوی هم در بازههای بسیاری ترجیح میدهند از همان استراتژیهای مدیریت منفعل استفاده کنند تا سرمایه را از آسیب بازارهای غیرقابلپیشبینی و ریسکهای سیستماتیک موجود حفظ کنند.
در یک جمعبندی کلی میتوان گفت مدیریت فعال یا منفعل پورتفوی یا بهعبارتدیگر مدیریت یک سبد فعال یا منفعل، هر دو شامل مزایا و معایبی هستند که هیچکدام را بر دیگری برتری نمیدهد؛ بلکه این شرایط کلی حاکم بر بازار در زمانهای متفاوت و روحیه و اهداف فردی سرمایهگذاران است که تعیین میکند در هر برههی زمانی بهرهگیری کدام یک سودمندتر است.
علاوه بر این، برخی کارشناسان سرمایهگذاری معتقدند داشتن ترکیبی از هر دوی اینها بهصورت همزمان میتواند معقولترین روش باشد. بدین معنی که در برخی بازارها و برخی زمانها که بازار به حد کافی کارا است، رشد سرمایه را به روال طبیعی رشد شاخص سپرده، بهصورت منفعل عمل کنیم و در برخی زمینههای دیگر با تشکیل یک پورتفوی فعال که مناسب نوسانگیری باشد، با تنوع کمتر، حجم کوچکتر و پذیرش ریسک بالاتر، از سمت دیگر بازار وارد شده، خود را به سودهای خاص و مقطعی از نوسانگیری برسانیم. این کار از طریق سرمایهگذاری در صندوقهای شاخصی از یک سو و صندوقهای سهامی، طلا، املاک و مستغلات، پروژهای و … از سوی دیگر امکانپذیر است.