علم اقتصاد در یک تعریف کلی بهعنوان علم تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات و نظامهای اقتصادی که این سه محور را دربر میگیرد و در تعریف آکادمیک به معنای علم تخصیص بهینه منابع کمیاب برای نیازهای نامحدود است.
علم اقتصاد تقریباً تمامی ابعاد زندگی بشر را تحتتأثیر قرار میدهد. همه تصمیماتی که در طول روز توسط یک فرد گرفته میشود با درنظرگرفتن فاکتورهای مالی و اقتصادی اتخاذ میشوند. طی سالهای اخیر تحلیلهای درست و غلطی که توسط رسانهها و یا شبکههای اجتماعی به گوش مردم رسیده است آنها را تا حدودی با اقتصاد آشنا کرده است. اما نکته مهم این است که علم اقتصاد علمی استوار و مستدل است که یادگیری آن فقط از طریق مطالعه و تحقیق امکانپذیر است. فراگیری مبانی علم اقتصاد، برای هر کسی مفید و سودمند خواهد بود. امروزه که کسب درآمد نیاز به مهارت بیشتری دارد و شرایط اقتصادی تمام کشورهای دنیا پیچیدهتر شده است، برای داشتن زندگی بهتر، یادگیری اصول اولیه اقتصاد و نحوه کاربرد آن در زندگی الزامی است. اقتصاد چیست؟ چه زمانی متولد شده است؟ بشر چه نظامهای اقتصادی را تجربه کرده است؟ و چرا باید با این علم آشنا شویم؟ در این مقاله بهتمامی این سؤالات پاسخ داده خواهد شد.
عرضه و تقاضا در اقتصاد چه ویژگیهایی دارد؟
اقتصاد چیست؟ ابتدا تعریف برخی از اقتصاددانان از این عمل را بازگو کنیم.
آلفرد مارشال در کتاب اصول علم اقتصاد میگوید: اقتصاد، مطالعه انسان در کسبوکار معمولیاش در زندگی است. اقتصاد به کاوش این موضوع میپردازد که انسان چگونه درآمدش را کسب و آن را مصرف میکند.
آدام اسمیت در قرن ۱۸ میلادی اقتصاد را چنین تعریف کرده است: شاخهای از دانش است که یک دولتمرد یا قانونگذار با دو هدف فراهمآوردن درآمد مناسب و بهبود زندگی مردم و دومی تأمینکردن درآمد برای دولت در جهت هزینهکردن در خدمات عمومی از آن بهره میبرد.
در واقع علم اقتصاد علمی تجربی است که برای استفاده بهینه مردم از منابع محدود خلق شده است. معنی اقتصاد این است که چگونه از منابع محدود در دنیا بیشترین بهره را ببریم. نحوه بهرهبرداری بهینه از منابع نیز در این علم بررسی میشود. چگونگی ارتباط هر طرف از معامله که شامل فروشنده و خریدار میشود، میزان لازم و کافی از یک کالا برای خریداری، نحوه تبادل منابع و سرمایهها بین کشورها و مسائلی از این دست در علم اقتصاد بررسی و مطالعه میشود. در واقع یک کالا از زمانی که مواد اولیه آن برای تولید خریداری میشود تا زمانی که به دست مصرفکننده میرسد و حتی میزان مصرف آن توسط مصرفکننده در گیر محاسبات اقتصادی است.
علم اقتصاد که برای توسعه خود از علوم دیگری چون ریاضیات، آمار، جامعهشناسی، روانشناسی، علوم سیاسی و علوم مالی استفاده میکند و بهاندازه تمام علوم گفته شده در زندگی مردم مهم و تأثیرگذار است. یک اقتصاددان کسی است که جامعه اطراف خود را بهخوبی شناخته است و با دنیای سیاست و نحوه صحیح روابط تجاری کشورها با یکدیگر را بهخوبی فراگرفته است و با استفاده از دادههای بهدستآمده، بهواسطه علم ریاضی و آمار، بهترین راهحل ممکن برای برونرفت از یک بنبست اقتصادی را ارائه میدهد. در علم اقتصاد و در ذهن اقتصاددانان چهار عامل همیشه موردتوجه واقع میشوند. زمین، نیروی کار، سرمایه و فناوری عواملی هستند که در تصمیمگیریهای اقتصادی برای تولید در یک کشور در نظر گرفته میشوند.
تقریباً همه تصمیمات ما در طول روز مرتبط با اقتصاد است. یادگیری علم اقتصاد یا حداقل، آشنایی اولیه با آن فواید بسیاری را به همراه خواهد داشت. با یادگیری این علم و آشنایی با بازارها، میتوانید تصمیمات اقتصادی خود از معاملات کمارزش مانند خرید از فروشگاه تا معاملات بزرگ مانند خریدوفروش داراییهای خود را هوشمندانهتر انجام داده و مطلوبیت و سود بیشتری کسب کنید. از طرف دیگر اگر صاحب کسبوکار هستید برای حفظ این کار و توسعه آن به یادگیری اقتصاد نیاز مبرم دارید. علم اقتصاد کمک میکند تا شما از بین هزاران کسبوکار، موفقیت بیشتری کسب کرده و در طی زمان سودآوری خود را افزایش دهید. مجهز شدن به این دانش به شما اجازه میدهد تا بدانید چه میزان از چه کالایی را به چه قیمتی بفروشید تا بیشترین سود را کسب کنید. علم اقتصاد با بسیاری از جنبههای ساختار یک کشور در ارتباط است؛ اقتصاد سلامت، اقتصاد بخش عمومی، اقتصاد مالی، اقتصاد محیطزیست و حتی اقتصاد فرهنگ و… از زیرشاخههای مختلف علم اقتصاد هستند که ارتباط تنگاتنگ آن با سایر زمینهها را به تصویر میکشند.
همچنین با توسعه اقتصاد، برخی از علوم زیرمجموعه میتواند فارغ از تصمیمات مالی شما را در زندگی اجتماعیتان یاری رساند. نظریهی بازی یکی از این علوم است. این نظریه بر پایهی کنش و واکنش پایهگذاری شده است. نظریه بازی به شما کمک میکند تا در بازار بنا به تصمیمی که رقبای شما اتخاذ میکنند، کاری را انجام دهید که خود سود بیشتری ببرید. از طرف دیگر میتوانید از این تئوری برای تعامل با مشتریان خود بهرهمند شوید تا هم فروش خود را حداکثر کنید و هم تعداد مشتریان خود را افزایش دهید. زیرشاخههای نوین دیگر علم اقتصاد مانند اقتصاد رفتاری نیز مانند نظریه بازی کاربردهای فراوانی دارد که در مقالههای بعدی بهتفصیل به آنها خواهیم پرداخت.
یکی از اصلیترین تقسیمبندیهای علم اقتصاد، مجزا کردن آن به دو بخش اقتصاد خرد و اقتصاد کلان است که در ادامه به تشریح جداگانه آنها خواهیم پرداخت.
اقتصاد خرد: این شاخه از علم اقتصاد به بررسی فعالیتهای یک بنگاه و یا یک شخص بهعنوان فعال اقتصادی و نحوهی مبادله کالا و خدمات بین آنها میپردازد و تصمیمات گرفته شده آنها را تحلیل میکند تا تصمیمات را بهینهتر و سودمندتر اتخاذ کنند. اقتصاد خرد نشان میدهد که چرا ارزش کالاها با یکدیگر و برای افراد مختلف متفاوت است. با تسلط به علم میتوان یک بخش اقتصادی را کاراتر کرد و میزان فروش و سودآوری آن را افزایش داد. همچنین هرکدام از فعالان اقتصادی میآموزند که چگونه در زمان بحرانهای اقتصادی از بازار حذف نشوند. اقتصاد خرد به فعلوانفعالات بازارها از هر دو سمت مصرفکنندگان و تولیدکنندگان میپردازد و بازارهای مختلف نظیر بازارهای رقابتی، بازارهای انحصار کامل، انحصار چندجانبه و… را بررسی میکند.
تعادل مفهومی است که در اقتصاد بسیار مطرح میشود. اولینبار لئون والراس نظریه تعادل عمومی را در ۱۸۷۴ مطرح کرد و پس از آن، آلفرد مارشال در سال ۱۸۹۰ نظریه تعادل جزئی را پدید آورد که امروزه هر دو تئوری در اقتصاد بررسی میشوند. دیگر نظریاتی که در این بخش از علم اقتصاد به آنها پرداخته میشوند عبارتاند از:
نظریههای انگیزه: این مجموعه نظریات، نوع انتخاب هر مصرفکننده را وابسته به انگیزههای شخصی آنها میدانند.
نظریه مطلوبیت: این نظریه اعلام میکند که انتخاب سبد کالایی و خدماتی هر فعال اقتصادی به میزان رضایت و مطلوبیتی که از آن سبد کسب میکند بستگی دارد. در واقع افراد هر کالا و خدماتی که رضایت بیشتری برای آنان به ارمغان بیاورد را انتخاب خواهند کرد. البته این نظریه مخالفی پیدا کرد که ادعا داشتند مطلوبیت اشخاص را نمیتوان اندازهگیری کرد.
نظریه تولید: این تئوری اذعان دارد تولیدکنندگان همواره باید به دنبال ترکیبی از نهادهها (مواد اولیه، سرمایه، نیروی انسانی و تکنولوژی) باشند که با حداقل هزینه بیشترین تولید را ثبت کنند با سطح معینی از تولید را با حداقل هزینه به ارمغان آورد.
تئوری قیمت: این نظریه میگوید کالاهایی که تولیدکننده عرضه میکند و مصرفکننده آنها تقاضا میکند در یک قیمت به تعادل میرسد که مطلوبیت هر دو طرف برآورده میشود. این تعادل ممکن است پایدار و یا ناپایدار باشند. نظریات مربوط به تعادل قیمتی زیرمجموعه همین تئوری هستند.
اقتصاد کلان: حوزهی اصلی اقتصاد کلان مطالعه وضعیت کلی اقتصاد است. موضوعاتی چون تورم، اشتغال، تولید و رشد اقتصادی تحت این شاخه از علم اقتصاد مطالعه و بررسی میشوند. اقتصاد کلان به شکل امروزی برای اولینبار توسط جان مینارد کینز در سال ۱۹۳۶ با انتشار کتاب «اشتغال، بهره و پول» متولد شد. این علم موضوعاتی را بیان میکند که قبلاً در اقتصاد محض (پیش از تقسیم اقتصاد به خرد و کلان) به آن پرداخته نشده بود. موضوعاتی چون تأثیر نرخ بهره در تولید یک کشور، برونرفت از دوران رکود در اقتصاد، تأثیر اشتغال و دستمزد در وضعیت اقتصادی و حتی بررسی رشد اقتصادی و در ادامه توسعه یک کشور در اقتصاد کلان بررسی میشوند.
شاخصهای اقتصاد کلان بسیار کلیتر از اقتصاد خرد است. امروزه این شاخصها برای توسعهیافتگی یک کشور مورد بررسی و مقایسه قرار میگیرد. میزان اشتغال، تورم، فقر، ضریب جینی، روند تغییرات نرخ بهره و میزان تغییرات تولید کشورها همه ساله بررسی و ثبت میشوند تا همه بتوانند از اطلاعات موجود در راستای بهبود وضع موجود استفاده کنند. همچنین برنامهریزی برای توسعه بدون درنظرگرفتن شاخصهای اقتصاد کلان ناممکن است. شاخصهای گفته در مقالات بعد مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
حتماً تا کنون اسم نظامهای اقتصادی به گوشتان خورده است یا حتی ممکن است با برخی از آنها آشنایی داشته باشید. نظامهای اقتصادی به مجموعهای از نهادها گفته میشود که سازگار و هماهنگ با یکدیگر برای تولید، توزیع و مصرف بهینه کالاها و خدمات در یک منطقه به کار گرفته میشوند. مهمترین مولفههای نظامهای اقتصادی که در بین آنها تفاوت ایجاد میکند عبارتاند از حقوق مالکیت که شامل مالکیت خصوصی و مالکیت عمومی است و مؤلفه دیگر مکانیزم هماهنگی اجزا است که شامل سه مورد سنت، فرمان و بازار است. هرچه مالکیت خصوصیتر و هماهنگی اجزا به بازار نزدیکتر باشد بهاصطلاح نظام اقتصادی نزدیک به طیف نظام سرمایهداری است و هرچه مالکیت عمومیتر و مکانیزم هماهنگی امور به فرمان نزدیکتر باشد، نظام اقتصادی به طیف سمت چپ و تفکرات سوسیالیستی نزدیکتر است.
در ابتدا انسان با نظام اقتصادی شبانی خانگی دستوپنجه نرم میکرده است که زندگی اجتماعی را به قبیله محدود میکرد و تبادلی با یکدیگر نداشتند. تا اینکه در قرون ۱۶ و ۱۷ میلادی نظامهای سرمایهداری تجاری و صنعتی پدید آمدند که به مالکیت خصوصی قائل بودند. در قرن بیستم با پدیدآمدن و قدرتگرفتن نظامهای سوسیالیستی که طی سالهای اولیه قرن ۲۰ رو به تکامل و محبوبیت بودند، نظامهای سرمایهداری کمتر موردتوجه قرار گرفتند. اما با شروع جنگهای جهانی و قدرتگرفتن کشورهای لیبرال و همچنین فروپاشی شوروی در سال ۱۹۸۹ این نظام تا حدودی محبوبیت خود را از دست داد و جای خود را بهنظام سرمایهداری لیبرال داد.
امروزه کمتر کشوری یافت میشود تنها یکی از این نظام را برگزیده باشد. آنها آزادی عمل و بازارگرایی را از نظام سرمایهداری و مالیات و توزیع ثروت برای جلوگیری از افزایش فاصله طبقاتی را از نظام سوسیالیستی برداشت کرده و اجرا میکنند. در مقالات بعد به نظامهای اقتصادی بیشتر پرداخته خواهد شد.
علم اقتصاد به معنای تخصیص بهینهی منابع کمیاب برای نیازهای نامحدود و علمی در راستای تولید، توزیع و مصرف کالاها و خدمات جنبهها و ابعاد گوناگونی از مسائل یک جامعه و زندگی اشخاص و انتخابهای آنها را شامل میشود. در یک تقسیمبندی کلی علم اقتصاد را به دو زیر شاخهی اقتصاد خرد و کلان تقسیم میکنند. شناخت بیشتر با این علم و سازوکارها و روابط علت و معلولی در آن به کسب موفقیت بیشتر در اتخاذ تصمیمات اقتصادی و همینطور توسعهی کسبوکارها و تصمیمات سرمایهگذاری کمک خواهد کرد.