دلایل متعددی وجود دارد که ممکن است نیاز به تجدید ساختار مالی را برای شرکتها ایجاد کند. اما بهطورکلی، اصلیترین دلیل برای تغییر یا اصلاح ساختار مالی شرکتها این است که یک شرکت در شرایطی قرار میگیرد که نمیتواند بدهی خود را چه از لحاظ مالی و چه از لحاظ تجاری به طرفهای معاملات خود، پرداخت کند و ازآنجاکه میخواهد در ساختارهای تعریفشده و تعهدات خود باقی بماند، درگیر چالشهای مالی میشود. در چنین شرایطی، ذینفعان شرکت اعم از بدهکاران و وامدهندگان، بهمنظور حفاظت از موقعیت و سرمایه خود، درصدد ایجاد بستری پایدار برای ساختار مالی شرکت برمیآیند و راهکار «اصلاح ساختار مالی شرکت» را برمیگزینند.
ساختار مالی یا ساختار سرمایه در حقیقت ترکیبی از اجزای تشکیلدهندهی داراییهای شرکت (سرمایه یا بدهی) است. به بیان دیگر، شرکتها برای بقا و ادامه فعالیتهای خود، نیاز به مجموعهای از داراییها دارند. این داراییها از جنس سرمایهگذاری، دارایی ثابت، یا هر نوع دارایی دیگری خواهد بود که قرار است در زمرهی داراییهای بلندمدت شرکت شمرده شوند. زمانی که یک شرکت تصمیم به خرید یک دارایی میگیرد، میبایست منابع خود را از طریق یکی از روشهای مرسوم تأمین کند. از روشهای مرسوم تأمین منابع میتوان به آوردهها و منابعی که سهامداران در اختیار شرکت قرار داده اند، استفاده از تسهیلات و وام، انتشار اوراق و … اشاره کرد. در واقع ترکیب سازنده ی این داراییها، چه از جنس سرمایه و چه از جنس بدهی، مفهوم ساختار مالی شرکت را تبیین می کنند.
اصلاح ساختار مالی شرکتها در حقیقت به معنای سازماندهی و بازنگری نسبت به ساختار تشکیل دهنده ی داراییهای آن شرکت است. بهبود ساختار مالی شرکتها احتمال وقوع بحرانهای مالی برای آنها را کاهش می دهد و با ازبینبردن چالشهایی که میان سهامداران و اعتباردهندگان شرکتها وجود دارد، به حلوفصل سریع مشکلات مالی که مجموعهها با آن دستبهگریبان هستند، کمک میکند.
تجدید ساختار استراتژیک کسبوکارها و بهرهگرفتن از روشهای مختلف تأمین مالی، از جمله راهکارهای مهم و تأثیرگذار در فعالیت بلندمدت شرکتها محسوب میشود و از سوی دیگر، باعث تأمین ارزشافزوده برای سهامداران و تحقق سود بیشتر و بازگشت سرمایه برای سازمان ها میشود. ترکیب بهینه ی منابع تأمین مالی انعطاف شرکت را در برابر شوک های اقتصادی و همین-طور چالش های کسب وکار افزایش می دهد.
به بیان بهتر، میتوان گفت چنین تجدیدنظری هرگونه تغییر اساسی در ساختار مالی، مالکیت یا کنترل داراییها، یا بدهی های تجاری و غیرتجاری یک شرکت را در بر میگیرد. اصلاح ساختار مالی میتواند به دلیل اجبار یا بهعنوان بخشی از استراتژی مالی و در حوزهی اقلام ترازنامه ای شرکت انجام شود. به این صورت که اگر یکی تغییر کند، برایناساس، اقلام دیگر نیز بازتنظیم میشود.
بنابراین، دو جزء تجدید ساختار مالی عبارتاند از:
اصلاح ساختار بدهی به معنای فرایند سازماندهی مجدد کل بدهی شرکت و وزن آن در ایجاد دارایی شرکت است. این اصلاح ساختار شامل تغییر در اقلام ترازنامه نیز میشود، زیرا ترازنامه شامل برایند بدهی و حقوق صاحبان سهام شرکت ها است. اصلاح ساختار بدهی معمولاً بهعنوان یک ابزار در مقایسه با اصلاح ساختار مالی از طریق سهام استفاده میشود. چنین اصلاحی به این دلیل اتفاق میافتد که مدیر مالی یک شرکت باید همیشه به گزینههایی برای بهحداقلرساندن هزینهی سرمایه و بهبود کارایی شرکت بهعنوان یکی از اهداف کلی نگاه کند و این تغییر، به نوبهی خود نیازمند بررسی مستمر ساختار بدهی شرکت و بازپرداخت بهموقع تعهدات برای کاهش هزینه های مالی و به حداکثر رساندن کارایی شرکت ها است.
اصلاح ساختار بدهی میتواند باتوجهبه شرایط مختلف حاکم بر شرکتها انجام شود و بهطورکلی به سه روش طبقهبندی میشود. این سه روش موارد زیر را شامل می شوند:
مولفههای تجدید ساختار بدهی به شرح زیر است:
اصلاح ساختار وامهای بلندمدت تضمینشده: اصلاح ساختار وامهای بلندمدت تضمینشده به دلایلی از جمله کاهش هزینهی سرمایه یا هزینه مالی شرکت ها در صورت سود و زیان، بهبود نقدینگی و افزایش جریانهای نقدینگی برای یک شرکت انجام میشود.
اصلاح ساختار وامهای بلندمدت بدون وثیقه: اصلاح ساختار وامهای بلندمدت بدون وثیقه، بسته به نوع استقراض انجام خواهد شد. این وامها میتوانند تسهیلات دولتی، وامهای خصوصی (بدون وثیقه) و اوراققرضه بدون وثیقه یا اوراققرضه خصوصی باشند.
اصلاح ساختار استقراض سرمایه در گردش تضمینشده: محدودیتهای اعتباری از مؤسسات مالی و تجاری، وامهای تقاضا شده، تسهیلات اضافه برداشت و اوراق تجاری همگی تحت عنوان «استقراض سرمایه در گردش» قرار میگیرند. همه اینها با موجودی و بدهی دفتری و همچنین هزینه سایر داراییها تضمین میشود. اصلاح ساختار وامهای سرمایه در گردش تضمینشده تقریباً مانند وامهای مدتدار است.
اصلاح ساختار سایر وامهای کوتاهمدت: وامهایی که ماهیت بسیار کوتاهمدت دارند، معمولاً اصلاح ساختار نمیشوند و در واقع میتوانند با شرایط جدید مورد مذاکره مجدد قرار گیرند. این نوع وامهای کوتاهمدت شامل سپردههای بین شرکتی و … می-شود.
اصلاح ساختار سهام فرایند سازماندهی مجدد سرمایه است. این اصلاح شامل تغییر در سرمایه سهامداران و اندوختههایی است که در ترازنامه درج میشود. اصلاح ساختار سهام و سرمایه فرایند پیچیدهای دارد و در واقع یک جریان قانونی است. تجدید ساختار سهام عمدتاً با مفهوم افزایش سرمایه سروکار دارد. در زیر برخی از روشهای مختلف تجدید ساختار سهام آورده شده است:
اصلاح و تغییر ساختار سهام به دلایل زیر انجام میشود:
شرکتها با چند هدف مهم، تصمیم به افزایش سرمایه میگیرند. حفظ قدرت رقابت در بازار، اصلاح ساختار سرمایه خود و تأمین منابع مالی موردنیاز برای طرحهای پیشرو و حل مشکل نقدینگی که با آن مواجه میشوند. بدین منظور، از محل آوردهی نقدی سهامداران، سرمایه خود را افزایش خواهند داد. در این روش، بعد از جذب سرمایه از سهامداران، بهمنظور حفظ منافع مادی صاحبان سرمایه، متناسب با مقدار سهام آنها و درصد افزایش سرمایه، به آنها امتیازی به نام «حقتقدم» اعطا میشود.
امتیاز «حقتقدم» در حقیقت راهکاری است که از طریق آن میتوان برای شرکت سرمایه جذب کرد، یا آوردهی نقدی سرمایهگذاران را به شرکت تزریق نمود. نکتهی مهم دراینبین این است که حقتقدم فقط به آن دسته از سهامدارانی تعلق میگیرد که در زمان برگزاری جلسه فوقالعاده مجمععمومی شرکت، سهامدار شرکت باشند. در نتیجه، سهامدارانی که پس از برگزاری جلسهی فوقالعاده مجمععمومی اقدام به خرید سهام شرکت کردهاند، یا پیشازاین جلسه اقدام به فروش سهام خود کرده باشند، مشمول افزایش سرمایه شرکت نخواهند شد و امتیاز حقتقدم برای آنها در نظر گرفته نمیشود.
مهمترین مزیتی که افزایش سرمایه با آورده نقدی سهامداران برای آنها دارد، این است که تغییری در درصد مالکیت سهامداران فعلی شرکت ایجاد نمیشود.
بازنگری نسبت به قراردادهای مالی، در شرکتهایی که با مشکل نقدینگی مواجه هستند، از دو روش میتواند راهگشا باشد. نخست اینکه این اقدام به شرکتها این امکان را میدهد تا قراردادها و تعهدات مالی خود را به روشی اصلاح و تجدید کنند که فشار مالی شرکت کاهش یابد و ساختار جدیدی تشکیل شود که با جریان نقدینگی و ارزشهای فعلی شرکت منطبق باشد. دوم آنکه تغییر ساختار مالی می تواند باعث ورود سرمایه جدید به کسبوکار میشود و رشد کسب وکار را آسانتر کند.
در این میان، نقشی که هیئتمدیره شرکت در اصلاح ساختار مالی بر عهده دارد، بستگی زیادی به انعطاف شرکت در بازپرداخت بدهیهای خود دارد. درصورتیکه یک شرکت بتواند دیون و بدهیهای خود را بپردازد، هیئتمدیره تمرکز خود را بر منافع ذینفعان یعنی سهامداران میگذارد. اما اگر شرکت با مشکل شدید بازپرداخت دیون مواجه باشد و بهاصطلاح ورشکست شده باشد، هیئتمدیره باید به منافع طلبکاران نیز توجه ویژه ای داشته باشد. در هر دو وجه، هدفی که هیئتمدیره شرکت دنبال میکند، همان بالابردن ارزش شرکت و دسترسی هرچه راحتتر به جریان نقدینگی است؛ چرا که یک شرکت برای محقق کردن پروژههای حیاتی خود و تأمین بودجه عملیاتی به نقدینگی نیاز دارد.
اصلاح ساختار مالی شرکتها زمانی سودمند است که بادقت اجرا شود و بهبودی در وضعیت شرکت ایجاد کند. عملاً اگر قرار باشد از یک وضعیت نامطلوب به وضعیت نامطلوب دیگری تغییر وضعیت داده شود عملاً وضع بدتر خواهد شد و به پایان عمر شرکت نزدیک خواهیم شد. بسیاری از کسبوکارها بارهاوبارها اقدامات اصلاحی مالی را انجام دادهاند، تا از بحرانهای مالی که با آن مواجه میشوند سربلند بیرون آیند. شرکتهایی که تصمیم به اصلاح ساختارهای مالی خود میگیرند، استراتژیهای خود را به طور مداوم در یک دوره زمانی طولانی یا در برخی موارد، در یک بازه زمانی نسبتاً کوتاه دنبال میکنند. این تلاشهای اصلاحی یک نقطه مشترک دارند. در همه آنها صاحبان کسبوکارها به دنبال افزایش کارایی منابع مالی خود و تقویت آن هستند تا سیستم مالی خود را به یک ثبات نسبی نزدیک کنند.
استراتژیهای مربوط به اصلاح ساختار مالی شرکتها میتواند طیف گستردهای از تصمیمات را شامل شود. از جمله این تصمیمات میتوان به خرید و واگذاری خطوط کسبوکار، خرید یا واگذاری داراییها، خرید و دریافت سهام کنترلی در سایر شرکتها، اصلاح ساختار سرمایه با استفاده از روشهای گوناگون مهندسی مالی و بهرهگرفتن از فرایند مهندسی مجدد برای بهرهوری و کارایی بهتر شرکت اشاره کرد. این فرایند نیازمند بهره گیری از کارشناسان مجرب اصلاح ساختار مالی است. شما می توانید برای کسب اطلاعات بیشتر در خصوص اصلاح ساختار مالی شرکت ها و بهره گیری از کارشناسان مجرب و متخصص از خدمات شرکت مشاور سرمایه گذاری دانایان استفاده کنید.
برای دسترسی به سایر مقالات و محتوای آموزشی وارد شوید.